«استبدادگران در ظاهر به آزادی بیان احترام میگذارند؛ اما به روشهای موذیانه سعی در نابودی آن دارند.»
اینجا یک آزمون فکری وجود دارد... اگر روسیه مطبوعات آزاد داشت، چند نفر از مردم این کشور از حمله ولادیمیر پوتین به اوکراین حمایت میکردند؟ حالا به موردی دیگر اشاره میکنیم: اگر کووید۱۹ به جای چین، در کشوری با مطبوعات آزاد ظاهر شده بود، آیا باز هم چند هفته حساس ابتداییِ بیماری، مخفی باقی میماند؟
عطف به اینکه معتادان اخبار، در سوم ماه مه روز جهانی مطبوعات را جشن گرفتند، ارزش دارد یادآوری کنیم که این موضوع چرا انقدر اهمیت دارد. مطبوعات آزاد میتوانند قدرتمندان را زیر ذرهبین قرار دهند، فساد را افشا کنند و جلوی سوءاستفادهها را بگیرند. ناپلئون بناپارت زمانی با تأسف گفته بود: «چهار روزنامه متخاصم، به مراتب ترسناکتر از هزار سرنیزه هستند.» گردش آزاد اطلاعات، حیاتِ دموکراسی را به جریان میاندازد. در غیاب این فاکتور مهم، رأیدهندگان نمیتوانند انتخابهای آزادانهای داشته باشند. در حضور مطبوعات آزاد، دولتها به اشتباهات خود توجه کرده و برای اصلاح آنها تلاش میکنند. رسانههای آزاد، انتشار ایدههای خوب و اطلاعات مفید را سهولت بیشتری میبخشند و همین موضوع، پیشرفت را تسریع میکند.
با این حال در سراسر جهان شاهدیم که آزادی مطبوعات رو به کاستی میرود. حدوداً ۸۵ درصد افراد جهان در کشورهایی زندگی میکنند که در ۵ سال اخیر آزادی مطبوعاتشان تنزل پیدا کرده است. حالا میزان فلجشدگی مطبوعات به اندازه دوران جنگ سرد و سال ۱۹۸۴ است. با این وجود ماهیت سانسور از آن زمان به بعد تکامل یافته است. صدها خبرنگار هنوز در زندان هستند و دهها نفر نیز هر ساله کشته میشوند. اما بخش عمده مستبدان مدرن حالا به ایده مطبوعات آزاد احترام گذاشته و سلاحهای ظریفتری برای حمله به آنها انتخاب میکنند.
بودجههای تبلیغاتی دولتی، صرف اهداف چاپلوسانه میشوند. محتواهای انتقادی هم یا مشمول مالیات و ممیزی میشوند و یا به جرم افترا جریمهشان میکنند. اینها ابزارهای آزاردهندهای هستند که حیات و استمرار آن دسته از رسانههای مبارز را به خطر میاندازند. برخی از این رسانهها ممکن است توسط نزدیکان حزب حاکم خریداری شوند؛ کسانی که احتمالاً ضرر ایستگاههای تلویزیونی (لااقل تا زمانی که بتوانند مردم را راضی نگه دارند) برایشان چندان اهمیتی ندارد. آقای پوتین پیشگام اقداماتی از این دست بود... کسی که به طور گسترده مورد تقلید عدهای نیز قرار گرفت.
ابزارهای جاسوسی جدید کارها را آسانتر کردهاند. تحقیقات سال گذشته نشان داد که نرمافزار استراقسمع پگاسوس جاسازیشده در تلفنهای همراه نزدیک به ۲۰۰ روزنامهنگار برای خواندن پیامهای آنها، ردیابیشان و شناسایی منابع آنها مورد استفاده قرار گرفته بود. از رسانههای اجتماعی میتوان برای آزارواذیت خبرنگاران استفاده کرد. یکنظرسنجی نشان داد که تقریباً سهچهارم روزنامهنگاران زن مورد آزار اینترنتی قرار گرفتهاند. این موضوع زمانی ترسناکتر میشود که سازماندهیشده بوده و از حمایت ضمنی حزب حاکم نیز برخوردار باشد. به عنوان مثال در هندوستان، منتقدان نخستوزیر این کشور (نارندرا مودی)، با سیل تهدیدهای مرگ و تجاوز از سوی ترولهای ملیگرای هندو مواجه هستند... گاهی آدرس این منتقدان نیز انتشار یافته و گروههای خودجوش! تحریک میشوند بروند سروقتشان.
حتی در جوامع لیبرالدموکراسی نیز بعضاً پیش میآید که قوانین ضدافترا و تجاوز به حریم خصوصی، مورد سوءاستفاده واقع شود. الیگارشیهای نقاط دیگر، از خبرنگاران در لندن شکایت میکنند؛ با این امید که هزینههای حقوقی ویرانکننده به ایشان تحمیل کنند. در لهستان، یک روزنامه پرمخاطب با نام گازتا ویبورچا (با لهجه لهستانی. م.) در سالهای اخیر با بیش از ۶۰ پرونده مواجه شده است که بسیاریشان از سوی رهبران حزب حاکم مطرح شدهاند. یک روزنامهنگار مالتی هم که فساد دولتی را افشا کرده بود، در سال ۲۰۱۷ ترور شد.
مدافعان آزادی مطبوعات چه روشهایی را برای مقابله میتوانند در پیش گیرند؟ یک روش راحت برای دولتهای لیبرال این است که قوانین قدیمیای که بر مبنای آنها «افترا»، جرم به حساب میآمده است، لغو کنند. [این قانون کماکان به طور شگفتآوری رواج دارد]. همچنین که باید از دعاوی ساختگی جلوگیری کنند... کما اینکه کمیسیون اروپا نیز در حال حاضر در حال بررسی این موضوع است. مرحلهی بعدی این است که رسانههای مستقل، منابع مالی جدیدی بیابند. سازمانهای خیریه را میتوان وارد جریان کرد، همینطور سرمایهگذاریهای جمعی و ثروتمندانی را که به آزادی بیان اهمیت میدهند. رسانههای عمومی و مدافع آزادی بیان نیز این میان میتوانند نقش مهم و مؤثری ایفا کنند.
در جاهایی که سرکوبگری بیشتر است، کار هم سختتر میشود... اما فناوری میتواند یاریرسان باشد. در جاهایی که تهیه گزارش روی زمین ریسک بالایی دارد، تصاویر ماهوارهای و مجموعههای کلان داده به روزنامهنگاران اجازه میدهد که روایتهایشان را از دور به هم اتصال دهند. البته که کشورهای آزاد باید به این دست روزنامهنگاران پناهندگی و یا مکانی امن برای ادامه کارشان بدهد. در جاهایی که سانسورها شدید هستند، شهروندان میتوانند جهت دسترسی به محتوای مسدودشده از «شبکههای خصوصی مجازی» و جهت تصویربرداری از صفحات وب (پیش از سانسورشدن) از «ابزارهای آنلاین» استفاده کنند.
روزنامهنگارانِ کشورهای آزاد میتوانند به ژورنالیستهای کشورهای خودکامه کمک کنند. همین همکاریهای فرامرزی بوده است که رسواییهایی نظیر پگاسوس و اسناد پاناما را فاش کرده است. سیستم انتشارات مجازی واشنگتنپست هم به اپلدیلی (که روزنامهای تحت سلطه و در عین حال طرفدار دموکراسی در هنگکنگ است) مجال داد به انتشارات خود ادامه بدهد.
مبارزه، دشوار خواهد بود. این بیماری همهگیر بهانهای قابلِ قبول برای محدودکردن مطبوعات در اختیار دولتها قرار داده است: حدود ۱۰۰ نفر این کار را تحت عنوان «امنیت عمومی» انجام دادهاند. دونالد ترامپ به جهانیان ثابت کرد که چگونه یک فرد عوامفریب میتواند اعتماد به رسانهها را تضعیف کرده و دیگران را نیز به تقلید از خود وادارد. در نظرسنجیای که سال گذشته انجام شد حدوداً ۶۰ درصد از پاسخدهندگان از ۲۸ کشور گفتند که «روزنامهنگاران تعمداً مردم را گمراه میکنند.» البته که این عقیده تمام مردم نیست... و روز جهانی آزادی مطبوعات، فرصتی مناسب برای آن دست خبرنگارانی است که از حمایتهای لازم برخوردارند... اینکه از خود بپرسند آیا بهره لازم را از آزادیشان میبرند یا خیر.
#روزنامه اینترنتی فراز #سایت فراز
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟